ستاره حمیدی؛ روان درمانگر پویشی
همانطورکه مادران و پدران زیباترین و شیرینترین لحظات را تجربه میکنند، در کنارش تنشها و چالشهای بسیاری را نیز به جان میخرند.
مبحث والدگری یکی از سختترین و دشوارترین مسئولیتهایی است که والدین با آن مواجهه میشوند.
در قدم اول تمامی روانشناسان بر این اعتقادند که والدین برای آموزش و پرورش فرزند خود در گام اول باید همسو بوده تا به نتایج بهینهای برسند که متاسفانه با توجه به تفاوتهای فردی زن و مرد، اکثر مواقع شاهد این هستیم که عمده مشکل مادران و پدران همسو نبودن آنها با یکدیگر است که در این مواقع یک روانشناس کودک به همسو شدن والدین در یک مسیر میتواند کمک بسزایی نماید.
سبک فرزندپروری سختگیرانه
انتخاب یک روش مناسب برای فرزندپروری نیازمند داشتن آگاهی است و شاید آشنا شدن با برخی رویکردهای فرزندپروری بتواند ما را در این مسیر یاری رساند، به عنوان مثال کودکان زیادی را میبینیم که در برابر صحبت کردن والدین مقاومت کرده و یا زیاد دیدهایم که وقتی والدین با آنها حرف میزنند گوشهایشان را میگیرند، فریاد میزنند، به صبحتهای والدین گوش نمیدهند، محیط را ترک میکنند، در را بر هم میکوبند و علائم دیگری که اکثر والدین شاهد آن هستند و گاه هر چه تلاش میکنند به فرزندشان نزدیکتر شوند و مسئله را حل کنند با مقاومت بیشتر کودک روبرو میشوند.
علائمی که ذکر شده نشاندهنده این است که والدین این کودکان در روند فرزندپروریشان از سبک پرگویی و سختگیرانه استفاده کردهاند.
حال سبک پرگویی و سختگیرانه دقیقا چیست؟ برخی والدین مدام به کودکانشان تذکر میدهند، آنها میخواهند فرزندانشان به بهترین نحو ممکن همه کارها را انجام دهند برای همین مدام کنترل میکنند و تذکر میدهند به عنوان مثال: لباسهایت را جمع کن، اسباببازیها را باز جمع و جور نکردی، و غیره ... .
در واقع مدام در حال تذکر دادن و یادآوری کردن هستند؛ این کار را فراموش نکن، به این وسیله دست نزن، کتابهایت را فراموش نکنی.
این والدین اکثرا والدین مضطربی هستند و مدام نگران. این اضطراب، نگرانی و وسواس فکریشان را با گفتگو و تذکرات مدام به کودک منتقل میکنند، مدام چک کردن و توضیح دادن و در مورد هر اتفاقی دیالوگهای زیادی بین کودک و والدین رد و بدل میشود، ولی در نهایت کودک با لجبازی از تبعیت کردن از والدین طفره میرود و وقتی که والدین حرف میزنند، فریاد میزند و یا به کرات در این کودکان دیده شده گوشهای خود را میگیرند.
این والدین سختگیر و کنترلگر هستند.
برخورد والدین را مىتوان در این جمله نشان داد که: «این کار را انجام بده چون من این طور مىگویم». این والدین به فرزندشان این پیام را منتقل میکنند که باید کاری را که من میگویم حتما انجام دهی و هنگامی که به کرات در موردش صحبت میکنند تصورشان این است که با گفتگو در حال ارتباط برقرار کردن با کودک هستند، فارغ از اینکه آنها ارتباطی با فرزندشان برقرار نمیکنند و فقط در حال تذکر دادن و سخت گیری هستند.
آنچه درون والدین پرگو و سختگیر رخ میدهد، برطرف کردن اضطراب و نگرانی درونیشان است، آنچه با تداوم این رفتار رخ میدهد، دور شدن کودک از والدین و نپذیرفتن سخنان آنان و انتقال اضطراب و نگرانی درونی والدین به کودک است و کودک در آینده تبدیل به فردی مضطرب با وسواس فکری زیاد و گفتگوهای درونی آزاردهنده میشود و همان سختگیری و کنترلگری که زمانی والدین با وی داشتهاند را نسبت به دیگران تعمیم میدهد و حتی با خود، به گونهای سختگیر میشود و شاید در عامه به این افراد کمالطلب هم بگویند، ولی الزاما اینطور نیست.
این افراد نسبت به خود سختگیر هستند، همانطور که والدینشان با آنها سختگیر هستند و مدام در ذهنشان خودشان را سرزنش میکنند که چرا بهتر نیستند، چرا بیشتر پیشرفت نکردهاند، همانطور که والدین مدام به آنها تذکر میدادهاند. این کودکان شاد نیستند.
سبک فرزندپروری سهلگیرانه
در مقابل این روش برخی والدین روشی معکوس در پیش میگیرند و بسیار سهلگیرانه پیش میروند.
این والدین معتقدند کودک باید آزاد باشد و آزادی داشته باشد، ولی آنچه مسلم است این والدین خود افرادی منفعل هستند که تلاشی برای رشد اجتماعی و ذهنی فرزندانشان نمیکنند و ترجیح میدهند کودکان را رها کرده تا کودکانشان بهترین مسیر را بیابند، ولی در واقع آزادی عمل دادن به کودکان نیازمند یک روند صحیح است و رها کردن و منفعلانه برخورد کردن سبب میشود کودکان در بزرگسالی دچار مشکلات عدیدهای شوند.
این کودکان اکثرا سرکش و متوقع هستند و میآموزند که تمامی امور زندگی و مسائل اجتماعی را همانند والدینشان سهلگیرانه ببینند و این هدفمندی و خلاقیت را از کودکان سلب میکند و مانع رشد و بلوغ فکری و روحی آنها میشود.
والدین سهلگیر از اعمال هر گونه کنترل بر روی کودکان اجتناب مىکنند و به فرزندان اجازه مىدهند در سنى که آنها ظرفیت چنین کارى را ندارند، براى خود تصمیمات زیادى بگیرند.
فرزندان آنها مجبور به کارى نیستند و مجبور نیستند هر رفتار خوبى را یاد بگیرند و با ممانعت والدین روبرو نمىشوند. تحقیقات نشان دادهاند فرزندان والدین سهلگیر بسیار خام هستند.
آنها در کنترل تکانههاى خود (هیجانات خود) مشکل دارند و هنگامى که از آنان خواسته مىشود کارى را انجام دهند که با علایق زودگذر آنها مخالف است نافرمانى و سرکشى میکنند. علاوه بر این افرادى پرتوقع هستند.
در دوره نوجوانی، این نوجوانان نسبت به نوجوانانى که والدینشان از استانداردهاى روشن رفتارى استفاده مىکنند کمتر در یادگیرى شرکت و بیشتر داروهاى مخدر مصرف مىکنند و از سطح پیشرفت تحصیلى کمترى برخوردارند.
این کودکان در بزرگسالی شکست را بسیار تجربه میکنند که سبب ناکامی و افسردگیشان میشود.
سبک فرزندپروری مقتدرانه
در این میان سبک فرزندپروری دیگری نیز هست که میتواند والدین را از افتادن در ورطه ناکامی فرزندپروری نامناسب نجات دهد و آن سبک فرزندپروری مقتدرانه میباشد.
والدینی که از سبک تربیتی مقتدرانه استفاده میکنند از کودکانشان با عشق و عاطفه حمایت میکنند، به علاوه برای انجام رفتار مناسب و درست، قوانین واضح و مشخص وجود دارد.
پس کودک میداند باید در خانواده و در آینده در جامعه قوانین را رعایت نماید.
این والدین قوانین را برای فرزندان خود روشن و شفاف میکنند و کمتر بر فرمانبرداری مطلق و صرف تاکید دارند و فرزندان شان را به خود مختاری تشویق میکنند؛ فراموش نشود خودمختاری و استقلال داشتن در چارچوب قوانین مشخص شده به معنای رهایی کودک نیست.
این والدین به نقطه نظرهای فرزندانشان گوش میدهند و این گونه بر کارهای فرزندان خود کنترل دارند، نه با سختگیری و کنترلگری شدید و مدام تذکر دادن.
این روش تربیتی سبب صمیمیت فرزند و والدین و منجر به برقراری ارتباط آزادانه و احترام متقابل میشود.
این کودکان حس همدلی و درک متقابل را بیشتر تجربه میکنند که سبب سازگاری شان با محیطهای اجتماعی و کاری در آینده خواهد بود. مطالعات نشان داده کودکانی که والدین اقتدارگرا داشتند، از رشد خوبى برخوردار بودند و حالت سرزندگى و شادابى بیشترى داشتند و در تسلط به تکالیف جدید اعتماد به نفس و خود کنترلى بالایى داشتند (منظور کنترل هیجانات درونیشان اعم از خشم، عصبانیت، انزجار و حتی کنترل هیجانات مثبت است).
این کودکان رشد تحصیلی خوبی داشته و از عزت نفس، اعتماد به نفس، خود کنترلى، امنیت و کنجکاوى بیشتر و مشکلات روانشناختی و رفتارى کمترى نسبت به فرزندان داراى والدین پرگو و سختگیر و سهلگیر برخوردارند.
نباید نادیده گرفته شود که برگزیدن هر کدام از این روشهای تربیتی بستگی به شرایط روحی و روانی والدین دارد، به عنوان مثال والدین مضطرب و نگران حتی اگر بخواهند هم نمیتوانند سبک فرزندپروری مقتدرانه را در پیش بگیرند و اولین کاری که باید انجام دهند آماده کردن ذهن و روان خود و رفع وسواس فکری و اضطراب درونی خودشان است.
در صورتی که والدین از نظر روحی و روانی شرایط استاندارد و متعادلی داشته باشند طبیعتا قادر خواهند بود فرزندانی شاد، سالم و سازگار با محیط خانواده و اجتماع تربیت نمایند و خود نیز فشار کمتری را چه در دوران کودکی و چه در دوران نوجوانی و بزرگسالی فرزندانشان تجربه نمایند.
بیشتر بخوانید: